صعود به قله پریشان

پریشان
تصمیم داشتیم صبح روز پنج شنبه 9 مهر 94  خط الراس سالداشه تا پریشان را پیمایش کنیم که بنا به پیش بینی های هواشناسی در ساعات 12:30 تا 4 بعد از ظهر بارندگی همراه با رعد برق وجود  داشت و ما مجبور به تغییر در برنامه خود شدیم.
بعد از تغییراتی که در برنامه ایجاد شد تعداد نفرات برنامه هم تغییر کرد و تصمیم به پیمایش خط الراس قله پریشان به بدر  و اگر شرایط تیم مساعد بود به سمت قله های قاجر و سامان ادامه دهیم.

ساعت 17:10 از ترمینال قروه با سواری کرایه ای به همراه سینا ابراهیمی و مجتبی احمدی به روستای میهم رفتیم.

کرایه تا میهم ده هزار تومان و برای مابقی مسیر تا مجید آباد ده هزار تومان دیگر که ما تصمیم گرفتیم از روستای میهم تا پناهگاه پریشان را پیاده برویم. پس از عبور از روستای ولی آباد به نعمت آباد رسیدیم و با گشت های شکاربانی مواجه شدیم ، انها از ما مشخصات و شماره موبایل خواستند و گفتند که  در صورت دیدن شکارچی به آنها اطلاع بدهیم. لازم به ذکر است منطقه پریشان به دلیل وجود بز کوهی، کبک ، خرگوش و غیره...جز مناطق حفاظت شده می باشد و شکار در این مکان ممنوع می باشد.

از آنها خداحافظی کرده و به سمت پناه گاه حرکت کردیم و راس ساعت 19 به پناهگاه رسیدیم. کسی در پناهگاه نبود و شدت وزیدن باد زیاد بود.تا ساعت 23 مشغول خوردن تنقلات و شام شدیم و تمام مدت سینا با ضبط سوتی که آورده بود کلنجار میرفت.

ساعت  23 محمد ظاهری که قبلا از آمدنش با خبر بودیم به پناهگاه رسید. وقتی بیرون را نگاه کردیم یکی از خانه های آن منطقه آتش گرفته بود و خوشبختانه خاموشش کرده بودند.

قرار بر این شد که ساعت 5 صبح بیدار شویم اما به علت شدت باد کمی دیرتر بیدار شدیم. ساعت 6 صبحانه را خوردیم و خوشبختانه از شدت باد کم شد و به سمت قله پریشان حرکت کردیم.

تیم چهار نفره با سرقدمی محمد ظاهری حرکت می کرد و پس 30 دقیقه بالا رفتن از شیب تند متوجه شدم سینا اوضاع خوبی ندارد  و پس از اصرار های مکرر توقف کردیم. کمی استراحت کردیم و تصمیم گرفتیم من و مجتبی احمدی تا قله پریشان رفته و بعد به قروه برگردیم.

با مجتبی به سمت قله پریشان حرکت کردیم و ساعت 8:15 به قله پریشان رسیدیم، مجتبی اولین صعود را به قله پریشان تجربه کرد و همچنین اولین برنامه کوهنوردی ایشان بود.  شدت زیاد باد و سردی هوا باعث شد  به محض گرفتن چند عکس و نوشیدن مقداری آب به سمت پایین حرکت کردیم. ساعت 9 کنار سینا و محمد ظاهری بودیم. کوله ها را برداشتیم و همگی به سمت قروه برگشتیم.

گزارش: ادیب خالدیان


نفرات برنامه: سینا ابراهیمی، مجتبی احمدی، محمد ظاهری و ادیب خالدیان

صعود به قله سبلان

 مورخه 11 الی 13شهریور  طبق برنامه زمانبندی شده شش ماهه اول 7 تن از اعضای هیئت و گروه قاجر از مسیرجبهه  شمالی به قله سبلان صعود نمودند.
قله سبلان

شرکت کنندگان: میثم ایرانپور، سامان ابراهیمی، مهدی ضیائی، حمید ایپگی، عزیزی، ادیب خالدیان، پدارم نعمتی(سرپرست)

روز سه شنبه به دلیل بارش برف و هوای نا مساعد پس از هماهنگی با سرپرست برنامه،  زمان حرکت به روز چهار شنبه و مسیر صعود از یخچال شمال شرقی سبلان به مسیر شمالی تغییر پیدا کرد.
روز اول 11 شهریور 94 
روز چهار شنبه ساعت 6 صبح با دو خودرو سواری روآ و نیسان وانت  از قروه حرکت کردیم.
از قروه به سمت بیجار، زنجان اردبیل، مشکین شهر و بلاخره پس از طی مسافت 12 ساعته به شابیل رسیدیم .
ساعت 7:45  
6 نفر از گروه با یک لندرور و آقای عزیزی با تیم دیگری به سمت پناه گاه حرکت کردیم.پس از نیم ساعت به پناهگاه رسیدیم و سریعا چادر ها را روی یک سکو بر پا کردیم.
پناهگاه پر بود از ماشین های نظامی و بسیجی هایی که برای صعود قله آمده بودند!
عمو پدرام برای شام سوپ خوشمزه ای درست کرد و بعد خوردن شام و چایی به خواب رفتیم.

12 شهریور 94
ساعت 7 صبح به  سمت قله حرکت کردیم ، و به دلیل ازدیاد جمعیت مجبور بودیم مدام مسیر را عوض کنیم.وضعیت آب و هوا در بهترین حالت ممکن را داشت و ضعود راحتی را برای ما رقم زد. در میانه راه  تیم هفت نفره ما به دو گروه تقسیم شد، و در سنگ مهراب پس از توقفی کوتاه همگی با هم  ساعت 10 به قله رسیدیم. پس از استراحت و خوردن تنقلات به سمت پناه گاه حرکت کردیم.
متاسفانه آقای عزیزی دچار  ارتفاع زدگی شد و در حین فرود کمی دچار مشکل شد که با کم کردن ارتفاع حال ایشان بهتر شد و مشکل خاصی پیش نیامد.
ساعت 13 به پناهگاه رسیدیم چادر ها را جمع کردیم و با یک خودرو لندرور به شابیل برگشتیم، به محض رسیدن به شابیل به آب گرم شابیل رفتیم.
پس از آب تنی نهار خوردیم و به سمت اردبیل رفتیم .در اردبیل وسایل شام را تهیه کرده و به سمت سرعین رفتیم.
از آنجایی که آب گرم شابیل مثل همین استخر های داخل شهر بود تصمیم گرفتیم به آب گرم سرعین برویم.
بعد از آب گرم بساط شام را آماده کردیم وپس از صرف شام تصمیم به برگشت گرفتیم که در سراب به دلیل خستگی توقف کردیم و شب را در یکی از پارک های سراب خوابیدیم.
13 شهریور 94 
صبح ساعت 9 از سراب به سمت قروه برگشتیم  ونهایتا ساعت 19 به قروه رسیدیم.


پناه گاه سبلان

تمرین سنگ نوردی در زرده سنگر

روز جمعه 94/05/16
ساعت 6:20 از چهار راه برای تمرین سنگ نوردی به زرده سنگر واقع در روستای سنگین آباد رفتیم.
از روستای سنگین آباد تا پای مسیر 40 دقیقه طول کشید، پس از صرف صبحانه آماده صعود مسیر قاجر شدیم.
محمد سعید سرطناب صعود کرد، و بعد از کارگاه زدن من ته طناب صعود کردم.
هر دو فروود کردیم و برای تمرین پله رکاب به یک مسیر دیگر رفتیم، 
اول من تلاش کردم که سرطناب بروم اما نتوانستم، پس محمد سعید سر طناب صعود کرد و به دنبال او میثم ته طناب صعود کرد.
عرفان آزادی و مرتضی عباسی هم برای تمرین به زرده آمدند.
بعد از فرود محمد سعید و میثم، مرتضی و عرفان مسیر قاجر را صعود کردند و مسیر پله رکاب را محمد سعید و مرتضی.
پس از اتمام تمرین وسایل را جمع کردیم و برای صرف نهار به آبشار سنگین آباد رفتیم.
ساعت 3:15 به سمت قروه برگشتیم.


سنگ نوردی


صعود به بدر آمادگی برنامه علم کوه

دوشنبه که رفته بودم باشگاه بچه ها برای آمادگی علم کوه می خواستن برن بدر منم گفتم میام اما انگار من که قرار نیست برم علم انگیزه م بیشتر بود!
94/5/13
صبح روز سه شنبه ساعت 5 از خونه بیرون رفتم، ده دقیقه بعد سر چهار راه بودم سینا اومده بود و دیگه هیچکی، ممد سعید و ممد نیومدن و علی الیاسی ساعت 5:30 اومد، 5:45 از قروه راه افتادیم آژانس 13 تومن پول گرفت ( می خواست 20 بگیره، نرخ این مسیر همون 13 تومن)
از پیر سلیمان تا پناهگاه 37 دقیقه،
گشنه بودیم صبحانه خوردیم و بعدش رفتیم سمت قله، 1:10 طول کشید.
رو قله میوه، آب میوه خوردیم بعدش سریع برگشتیم خونه، ساعت 10:10 دقیقه خونه بودم.
سینا گیر داده بیا بریم علم کوه، بد جور هوس کردم برم ...
قله بدر(3200 متر)

صعود به یخچال (همدان)

سینا گفت بیا بریم یخچال،
حال و حوصله نداشتم اما گفتم باشه.
زنگ زدم به کامران و برای برنامه هماهنگ کردم، خلاصه رفتم.
حال و حوصله گزارش نوشتن ندارم.

 گزارش برنامه از کامران محمدی  سرپرست برنامه


به نام خدا
گزارش برنامه صعود به قله یخچال واقع در همدان در تاریخ 8و9 /05/ 94
شروع برنامه: روز پنج شنبه ساعت 14 حرکت به سمت دره مراد بیک همدان.
ساعت 16:30 از دره مراد بیک و در مسیر دره در ضلع شمالی قله شروع به صعود نمودیم، که بعد از حدود 4 ساعت کوهپیمایی در ساعت 20:25 به پناهگاه رسیدیم که کوهنوردان زیادی از استانهای دیگر را در انجا دیدیم.
بعد از رسیدن به پناهگاه به دلیل وضع جوی مناسب و کامل بودن قرص ماه در ساعت 20:45 صعود به سمت قله را اغاز نمودیم و در ساعت 22:20 به قله(ارتفاع 3580متر) رسیدیم و بعد از اندکی استراحت شروع به بازگشت به سمت پناهگاه نمودیم.سه نفر از عزیزان به دلیل نبود جای کافی در پناهگاه شب را بیرون خوابیدند.فردا(جمعه) ساعت 10 بعد از صرف صبحانه پناهگاه را ترک نمودیم و از مسیر جاده غربی کنار پناهگاه به سمت دره مرادبیک حرکت کردیم.
پایان: روز جمعه ساعت 15 در شهرستان قروه
اعضای شرکت کننده: کامران محمدی(سرپرست)،عرفان ازادی،مسلم جبرئیلی،سامان ابراهیمی،سعید ازادی،
سینا ابراهیمی،ادیب خالدیان و اقای عزیزی.


صعود به قاش مستان


دنا

قبل از رفتن به دنا تصمیم گرفته بودم یک گزارش کامل بنویسم، نشد!.
از قروه که راه افتادیم تمام زمان ها را تا روستای خفر یادداشت کردم اما دیگر طاقت نداشتم بی خیالش شدم.
ساعت 4:30 صبح از خونه زدم بیرون، کوله سنگین بود یا اول صبح بود بدنم هنوز خواب بود (فقط دو ساعت خوابیده بودم واسه همین انرژِی نداشتم) کوله ها رو چیدیم تعدادی کنسل کرده بود و به جای اون ها دوستان عزیز دیگری به این برنامه اموده بودن که بسیار خوش حال شدم.
از اول برنامه نبودن دوستانی که صمیمیت بیشتری با اون ها داشتم محسوس بود و احساس خوبی نداشتم( مهدی رفته بود سربازی، میثم هنوز آسیب دیده است و یوسف هم مشغول کار و غارنوردی!) با وجود این که با همه اعضا گروه رابطه خوبی دارم  اما باز بیشتر تو خلوت خودم بودم( بیشتر راه چرت زدم).
ملایر صبحانه خوردیم و در اصفهان ناهار خیلی خوشمزه ای خوردیم( مخصوصا آالبالو پلو عمو عبدالله)
ادامه دادیم تا روستای خفر هر جا که مینی بوس نگه میداشت از خواب بیدار میشدم.( اکثر بچه ها همچین حالتی داشتند)
رسیدیم روستای خفر  و طبق برنامه باید شب رو اونجا می خوابیدیم ، یه باغ بود که برای زدن هر چادر 20 هزار تومان وجه رایج کشور :D را می طلبید، یک مسافر خانه ای بود به اسم کی خسرو اگه اشتباه نکرده باشم. همونجا موندیم (60 هزار تومان گرفت.)
بیشتر کسانی که شام رو هم از قروه آورده بودن (من جمله خودم) به خاطر طولانی وبدن راه و گرما غذا ها خراب شد)
من مجبور شدم یک وعده از غذاهای روز های بعد رو شام بخورم، سینا خیلی گشنه و عصبانی بود و تخم مرغ های آب پزی رو که از قروه آورده بود خورد!
بعد از شام با مشورت رامین تعدادی از وسایل اضافی رو گذاشتم داخل مینی بوس. کوله م هنوز سنگین بود انگار.
صبح بیدار شدم اما هنوز همه خواب بودن، کم کم همه بیدار شدن و صبحانه خوردیم. شب قبل اصلا حال و حوصله چایی دم کردن نداشتم صبح هم وقت نبود، سینا گفت چایی نداره انگار دل پیچه دارم.حقیقتش زیاد توجه نکردم.
از کوچه های روستا رفتیم سمت باغ ها سینا انگار حالش چندان خوب نبود که کم کم نگرانش شدیم.
سینایی که دائم شوخی میکرد ساکت ساکت بود، از باغ ها عبور نکرده بودیم که اوضاعش بهم ریخت.
خلاصه با چند بار بالا آوردن حالش بهتر شد،( همون تخم مرغ آب پز! مسمومش کرده بود)
از کنار کانال های آب گذشتیم و قبل از رودخانه حال سینا بدتر شد، به خاطر نزدیک بودن به پناهگاه تصمیم گرفتیم وسایل کوله ش رو تقسیم و کنیم و سینا آروم اروم تا پناهگاه بیاد.
ساعت 9 رسیدیم پناهگاه( تقریبا 4 ساعت از روستا تا پناهگاه)
چادر های زیادی وجود داشت که برای تیم های بابل تهران کرج و ...بود.
یک جوی آب در نزدیکی پناهگاه وجود دارد که آب یخچال است و توصیه می شود از آن برای شرب استفاده نکنید( ما تا عصری از همون آب خوردیم.)
نهار کنسرو قرمه سبزی با کته ای که آرمان پخته بود خوردیم سینا چیزی نخورد و هنوز حالش میزان نبود.
بعد ناهار سعی کردم بخوابم اما نمی تونستم، همینجوری دو پناهگاه می چرخیدم تا عصری، بعد از مسیری که به سمت قله میره تا یه ارتفاعی رفتم که مثلا هم هوا بشم با دیدن عمو شهرام که از خط الراس مرکزی  اومده بودن ( 4 نفر از اعضای تیم خودمان قاجر) که عمو پدارم وعمو چنگیز با کمی فاصله پایین اومدن، کمی دویدم و به شدت احساس سرگیجه پیدا کردم، رفتم پیش عمو عبدالله و رامین نشتم تا بقیه بیان، بالاخره از یخچال پایین اومدن و ما کلی خوشحال شدیم.
همه بطری های خالی رو از آب چشمه پر کردیم و رفتیم به سمت کمپ(جانپناه)
گروه های دیگه ای هم به کمپ اضافه شده بودن و حسابی منطقه شلوغ بود.
هوا تاریک شد شام سوپ و نودلیت خوردیم و کوله فردا صبح رو آماده کردم،
4 بطری آب، لیمو، آجیل بسکویت کمک های اولیه، طنابچه و دو تا گرتکس، هد لامپ عینک و دیگه یادم نمیاد.( کوله من و سینا مشترک بود)
صبح ساعت 4:30 بیدار شدم صبحانه مختصری خوردم ( اشتها نداشتم) ساعت 5 حرکت کردیم، به جز تیم ما بقیه تیم ها هم حرکت کردند که تو تاریکی شب نور های هدلامپ دیدنی بودن.
رسیدیم چشمه بطری ها رو پر کردیم و رفتیم سمت یخچال، یخچال یخ زده بود و اما بدون مشکل حرکت می کردیم هر یک ساعت استراحت کوتاهی می کردیم تا اینکه از یخچال خارج شدیم.( اگه کرامپون داشته باید خیلی سریع تر از یخچال عبور می کنید.) حقیقتا خیلی به فکر برگشت بودم که چطوری باید یخچال بیاییم پایین!.
بعد از یخچال یک شب تند را بالا رفتیم تا قله را ببینیم سمت راست  را که نگاه می کردم مورگول را می دیدم که واقعا دیدنی بود.
بلاخره رسیدیم قله قاش مستان، احساس خوبی داشتم! ( خسته نبودم، گشنه نبودم، خوشحال بودم و خیلی چیز های دیگه)
بعد از نیم ساعت به سمت پایین حرکت کردیم هر چقدر بالا رفتن مشکل بود به کمک شن اسکی پایین اومدن راحت بود.
بعد از شن اسکی وارد یخچال شدیم، که با گرم شدن هوا مثل صبح یخ نبود.
پام که گذاشتم تو برف سر خوردم و سعی کردم ترمز کنم اما مثل اینکه هنوز ترمز هام خوب کار نمی کنن :) ولی بلاخره تونستم وایسم.
کل یخچال رو به صورت اسکی پایین اومدیم، خیلی صفا داد :D
بعد از یخچال به محض رسیدن به جان پناه چادر ها رو جمع کردیم و به سمت روستا حرکت کردیم، از اونجایی که خیلی عجله کردم و هر چی اومد دم دستم ریختم تو کوله م ( دمار از روزگارم در آورد).
از جان پناه تا روستا خیلی اذیت شدم.
لباس ها رو عوض کردیم یه دوش نصف نیمه هم گرفتیم و رفتیم سمت شهرضا، قرار بود اونجا شام بخوریم و که قسمت نشد رفتیم سمت اصفهان، آرمان اصفهان پیاده شد.
بعدش دیگه تا قروه خواب بودم و این برنامه هم به کلی خاطره تمام شد.

پ.ن: صعود به قاش مستان باعث شد تا جدی تر تمرین کنم ، علاقه م به کوه بیشتر شد و از اون رو سعی کردم تمرین هام منظم تر باشه.

شب مانی در قله بدر


خط الراس بدر به، پریشان، خرسه ریه، یوسف سیا، شعبان غده، شعبان کچل
قله بدر

روز پنج شنبه (18/4/94)

ساعت 19 در محل تجمع( چهار راه مدرس) حاظر شده و پس از نیم ساعت با دو خودرو سواری و وانت حرکت کردیم(19:30).

برای رسیدن به مقصد باید از قروه به سمت روستای قلعه رفت و از انجا به بعد باید از روستا های امین آباد، سرتیب آباد و پیرسلیمان عبور کرد.( حد فاصل امین آباد تا سرتیب آباد آسفالت شده است.)

به آخرین محلی که ماشین های ما امکان گذر از جاده خاکی را داشت رسیدم و ماشین ها به یکی از باغ دار ها سپردیم و 

ساعت 20:15 بعه سمت پناه گاه حرکت کردیم.
حر کت به سمت پناه گاه
مسیر پناهگاه

ساعت21:15 به پناه گاه رسیدیم، به پیشنهاد سرپرست در پناهگاه ماندیم تا استراحت کنیم.

ساعت 21:30 شهرام نعمتی به پناه گاه رسید، و به سمت قله حرکت کردیم.(21:46)

ساعت 12:07 به قله رسیدیم و در جاهایی که امکان شب مانی بود شام خوردیم و شب را به صبح رساندیم.

19/4/94 جمعه

ساعت 1:11 طیب صالحی به قله رسید.

ساعت 02:00 اقایان چنگیز اردلان، پدرام نعمتی، امیر مرادی و خانم اسرا مرادی به قله رسیدند.

صبح ساعت 7:18 به سمت پناه گاه حرکت کردیم ساعت8:17. به پناهگاه رسیدیم و از آنجا به سمت ماشین ها حرکت کردیم، ( تعدادی از اعضا زود تر به قروه برگشته بودند.)
ساعت 8:50 سوار ماشین ها شدیم و به قروه بازگشتیم.

(لازم به ذکر است این برنامه یکی از پیش نیاز های صعود به قلل دنا می باشد.)

آقایان: سینا ابراهیمی، آرمان صالحی، مازیار نعمتی، شهرام نعمتی، طیب صالحی، پدارم نعمتی، امیر مرادی، چنگیز اردلان، ادیب خالدیان، نوید صفا، حمید ایپگی، علی عبدی، سردار عبدی، میلاد رحمانی، 

مهدی ضیایی(سرپرست)

خانم ها: یاسمن نعمتی، لیلا صالحی، اسرا مرادی، مهشید الماسی





گزارش: ادیب خالدیان

مسیر برگشت به سمت پناهگاه

پناهگاه بدر


مسیر برگشت از پناهگاه

صعود به قله الوند


تاریخ اجرای برنامه : 1 خرداد 1394

شرکت کنندگان (آقایان) : فرهاد الماسی، اسد سنگین آبادی، مهدی عباسی، وریا نصیری، ادیب خالدیان، میثم ایرانپور، یوسف عبدالملکی، فلاح زاده، یارعلی، عبدالله سنگین آبادی (سرپرست)

شرکت کنندگان (بانوان) : منیژه مرادی

گزارش برنامه صعود به قله الوند
طبق هماهنگی که با سرپرست برنامه انجام شده بود ساعت 5:30 صبح روز جمعه به همراه نه نفر از اعضا گروه به سرپرستی عبدالله سنگین آبادی، با وسیله نقلیه شخصی به سمت همدان حرکت کردیم.
ساعت 7 به همدان رسیده و از انجا به طرف عباس آباد و گنج نامه تغییر مسیر دادیم، طبق معمول مسیر شلوغ بوده و اکثر کوهنوردان همدان به سمت منطقه کوهستانی الوند آمده بودند.
در پارکینگ گنج نامه دو عضو دیگر گروه خانم مرادی و آقای یارعلی با ما همراه شدند و گروه به سمت میدان میشان حرکت کرد. به آرامی گام بر می داشتیم و از فضای بهاری کوهستان الوند لذت می بردیم. به میدان میشان رسیده و صبحانه را در کنار پایگاه هلال احمر صرف نمودیم سپس به سمت قله الوند حرکت کردیم. در کنار چشمه ملک بطری های آب را پر کردیم و به پیمایش مسیر ادامه دادیم.
پس ار رسیدن به قله الوند تعدادی از افراد ازمسیر دست به سنگ به قله الوند صعود کردند و ما بقی گروه در پای مسیر استراحت کردند.

از روی قله به قروه نگاه کردیم آب و هوای غبار آلود مانع دیدن کوه های قروه و کرمانشاه شده بود،چند عکس هم روی قله گرفتیم و برگشتیم، پس از خوردن تنقلات به سمت پایین حرکت کردیم. در میدان میشان خانم مرادی و آقای یارعلی از ما جدا شده و ما به سمت پایین حرت کردیم. ناهار را در یکی از پارک های نزدیک گنج نامه خوردیم و به سمت قروه برگشتیم.

مسیر میدان میشان به دوزخ دره

چشمه ملک


قله الوند
در اینجا در مورد فعالیت کوهنوردی خود می نویسم.
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan