دوباره کلکچال :)

این بار سومیه که میرم کلکچال چرا؟

اول اینکه با وجود این همه کوهنوردی که وجود داره اینجا با کسی آشنا نیستم دوم هم امادگی مناسبی ندارم و دارم از مسیر های ساده شروع میکنم، تازه این بار تا پناهگاه بیشتر نرفتم همه وسایل کوهنوردیم اینجا نیست ، مثلا با شلوار جین رفتم امروز : یعنی دیروز :)))

تهارن- کلکچال

هواشناسی رو نگاه کردم 10، 13 و 15 بارش باران و بقیه ساعات هم باراندگی اندکی داشت، لباس اضافه همراه خودم بردم.

از اونجایی که فعلا کرج هستم تا برسم به جمشیدیه شد ساعت 10 (کوهنوردان سحر خیز باشید) اروم اروم رفتم بالا بارون بود هوای مه آلود، دایم غر میزددم کاش نمی اوم، اما مسیر نسبتا شلوغ بود، گفتم تا 12 میریم بالا اگه هوا بهتر شد میریم تا پناهگاه، وقتی رسیدیم ایستگاه سومف استراحت کردیم یک لیوان چایی و کیک خوردیم که هوا بهتر شد مه ها رفتن باران قطع شد، ساعت 12:30 بود رفتیم سمت پناهگاه، نرسیده به پناهگاه برف ارومی شروع به باریدن کردخیلی بهتر از باران بود، رفتیم جایی که من فکر میکردم پناهگاه اما گفتن نمیشه شب موند، 1000 تومان پول ورودی گرفتن میز و صندلی داشت، یه بخاری هم بود که اول فکر کردم امام زاده س همه دورش بودن داشتن خودشونو گرم میکردن یا لباس هاشون رو خشک می کردن، لباسم خیس عرق بود و کم کم داشت سردم میشد و حوصله عوض کردن نداشتم اما با پا فشاری  دوستم عوض کردم و راحت شدم، بعضی از وسایل و لباس های اضافی هم که برده بودم چون کاورشون نکرده بودم خیس شده بود، کاور کوله م هم انگار خراب شده بود، بودن یا نبودنش فرقی نداشت .

  ساعت 13 نهارخوردیم و تا حدود ساعت 15 اونجا بودیم، وقتی برگشتیم هوا بهتر شده بود بارندگی نداشتیم.از پناهگاه به سمت قله برف بود از صحبت های کسانی که رفته بودن قله فهمیدم هوای بالا چندان مناسب نیست. از پناهگاه تا ایستگاه سه مقداری از پاکوب برق بود که تردد زیاد باعث لغزنده شدن مسیر شده بود خیلی ها رو دیدم از کرامپون چهار شاخ یابه قول خودشون زنجیر چرخ استفاده میکردن و مثل فانتوم میرفتن پایین :|

سعی کردیم بدون وقفه تا جمشیدیه بریم که به تاریکی نخوریم، اما از ایستگاه 1 تا پارک جمشیدیه خوردیم به تاریکی هوا هم مه آلود بود، فضای وهم آلود و ترسناکی رو ایجاد کرده بود. ساعت 5:30 رسیدیم به ورودی جمشیدیه و برنامه ما تمام شد.



امامزاده :))
اول رفتم سرچ کردم ببینم کرامپون چیه، بعدش هم فانتوم! :/
اخه دور بخاری رو مثل امام زاده یه محافظ گذاشته بودن خیلی با حال بود تازه من کاپشنم رو گذاشتم خشک بشه اونجا تقریبا خشک شده بود رفتم یه چایی بخورم برگشتم یکی تکیه داده بود بهش از اولش بیشتر خیس شده بود :|کرامپون وسیله فلزی که وصل میشه به کفش و انواع مختلفی برای جلو گیری از لیز خوردن یا صعود از مسیر های یخی، فانتوم هم فکر کنم یه هواپیمای جنگنده باشه :)

چیزی نگفتی به اون طرف؟
آره دیدم تو گوگل :دی
نه کظم غیظ کردم  :)))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در اینجا در مورد فعالیت کوهنوردی خود می نویسم.
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan