به‌یر(بدر) زمستان 97

همه وسایل رو جمع و جور کردم و چیدم توی کوله؛ کاپشن گرم، ژاکت، دستکش دو انگشتی، عینک آفتابی، هدلایت، لیوان، کمک های اولیه، خوراکی جات، هدبند، کلاه گرم، کلا طوفان بیس، موبایل ساده. چهار تا ساندویچ درست کردم دو تا واسه صبحانه کره و مربای گیلاس، دو تا هم تخم مرغ و گوجه،گذاشتم تو یخچال فردا صبح بر میدارم، یه فلاسک آب جوش هم می خوام. بقیه چیزا هم پوشیدنیه، شلوار لایه اول و شلوار گرم، لباس لایه اول و کاپشن ویندستاپر(wind stopper ) جوراب، دستکش پنج انگشتی، کمربند، کفش ، گتر، باتوم و کلنگ کوهنوردی .
فردا ساعت ۶:۳۰ شاهین میاد سر کوچه بریم کوه بدر.

 

کپشن عکس: انگار در سیاره ای دیگر بودیم "بازی باد و برف" قبلا که دوربین داشتم همیشه عکس میگرفتم ولی تو این برنامه گوشیم خامو.ش شد و تمامی عکس ها رو شاهین گرفت و بلاخره منم تو چند تا وجود دارم :))

 

ادامه
تا چهار صبح خوابم نبرد، خوب نخوابیدن دشمن آدم هاست، کوه بخوای بری خیلی بد تر حالت رو میگیره، یک ساعتی خوابیدم، بیدار شدم آب جوش درست کردم، خودمو تا ۶:۳۰ سرگرم کردم.
شاهین زنگ‌زد و رفتم سر کوچه، هوای شهر خوب بود؛ بهاری!
پدر شاهین ما رو تا روستای خه‌نان ئاوا یا اسم فارسی شده آن «پیرسلیمان» رسوند. از ماشین که پیاده شدم، هوا سرد بود و باد می اومد 😑.
اروم حرکت کردیم به سمت پناهگاه، شاید یک ساعت ‌‌نیم طول کشید تا به پناهگاه برسیم ، نوبتی برف کوبی میکردیم، تو پناهگاه صبحانه و چایی خوردیم، به خاطر باد گفتم برگردیم قبول نکرد.
ساعت۱۱ رسیده بودیم روی یال منتهی به قله همونجا که انرژی ادم تموم میشه و با اینکه چیزی تا قله نمونده همش به خودت میگی نمیشه نمی تونم، زیر قله بودیم یک تیغه برفی رو صعود کردیم دیگه تخیلیه انرژی شده بودم  و به خودم فوش میدادم، رسیدم قله لباس اضافه کردم و تا جایی که می تونستم خوراکی و چایی خوردم، سردم بود حالا حالا ها این خوراکی انرژی نمی شد، زود تر از شاهین برگشتم یه کم گرم شدم لباس کم کردم و شاهین رسید. کمی آب خوردم و کم کم انرژیم برگشت و تا پناهگاه توقف نکردیم....

توی پناهگاه چایی و کیک خوردیم کمی استراحت کردیم و برگشتیم سمت روستا که اتفاقی عمو طیب و دو کوهنورد جوان رو دیدیم مه نمی شناختمشون، لطف کردن و ما رو تا خونه رسوندن.

عکس ها در ادامه مطلب>

صعود به قله رخنه

با علی تصمیم به صعود بدر داشتیم، آقای میرانی زحمت بردن ما تا روستا رو کشیدن عصر روز پنج شنبه  بود، از همان ابتدائ کار با باد سرد پذیرایی شدیم، ٦ ماهی بود که کوه نرفته بودم و از تابستان وارد زمستانی سرد اما بی برف شدم، روستای پیر سلیمان را ترک کردیم و از مسیر جاده راه مَی رفتیم، در محل اخرین باغ با اضافه شدن سگی که گرسنه بود تیم ما سه نفره شد! هوا رو به تاریکی مَی رفت، چنار های سمت چپ جاده که زمستان ها نشانه ای بود برای گم نکردن مسیر از بین رفته بودند اما به خاطر کمبود بارش برف و بیرون بودن سنگ ها و مشخص بودن راه پاکوب مسیر کاملا مشخص بود، مسیر جاده که تمام شد از شیب زیر پناهگاه صعود کردیم.

ساعت ٦:٢٠ دقیقه به پناهگاه رسیدیم، وسایل ها  زیر انداز را داخل اتاق کوچک پناهگاه بدر گذاشتیم، چرخی در أطراف پناهگاه زدیم و مشغول درست کردن سوپ شدیم،تازه ساعت هشت شب بود و زمان به این زودی ها نمی گذشت. خلاصه تا اخر شب سرگرم صحبت بودیم، همچنان باد مَی وزید و شب سردی بود یا اینکه چون مدت ها بود که از محیط کوه دور شده بودم سرمای بیشتری احساس مَی کردم، صبح روز جمعه بیدار شدیم اما ورزش باد  از صعود به بدر منصرف مان کرد. بعد از خوردن صبحانه آقای میرانی به پناهگاه آمد و همراه با ایشان به قله قاجر صعود کردیم.  از یال بالای پناهگاه صعود کردیم، به محل خط الراس رسیدم و به سمت غرب تغییر جهت داده و به سمت قله قاجر  رفتیم در این میان گاه با وزش باد که منجر به پاشیده شدن برف پودری به سر و صورتمان مَی شد پذیرایی مَی شدیم.  به قله رسیدیم عکس گرفتیم و بدون وقفه به پناهگاه برگشتیم، باز هم گشنگی و مکافات😁,  نیمرو و چایی درست کردیم ، بعد وسایل را جمع کرده و به قروه برگشتیم.

علی میرانی، محمد میرانی. 

گزارش ادیب خالدیان

٢١و٢٢ دی ماه ٩٦

 

قله قاجر از پناهگاه بدر 

 

 

قله قاجر

شب مانی در قله بدر


خط الراس بدر به، پریشان، خرسه ریه، یوسف سیا، شعبان غده، شعبان کچل
قله بدر

روز پنج شنبه (18/4/94)

ساعت 19 در محل تجمع( چهار راه مدرس) حاظر شده و پس از نیم ساعت با دو خودرو سواری و وانت حرکت کردیم(19:30).

برای رسیدن به مقصد باید از قروه به سمت روستای قلعه رفت و از انجا به بعد باید از روستا های امین آباد، سرتیب آباد و پیرسلیمان عبور کرد.( حد فاصل امین آباد تا سرتیب آباد آسفالت شده است.)

به آخرین محلی که ماشین های ما امکان گذر از جاده خاکی را داشت رسیدم و ماشین ها به یکی از باغ دار ها سپردیم و 

ساعت 20:15 بعه سمت پناه گاه حرکت کردیم.
حر کت به سمت پناه گاه
مسیر پناهگاه

ساعت21:15 به پناه گاه رسیدیم، به پیشنهاد سرپرست در پناهگاه ماندیم تا استراحت کنیم.

ساعت 21:30 شهرام نعمتی به پناه گاه رسید، و به سمت قله حرکت کردیم.(21:46)

ساعت 12:07 به قله رسیدیم و در جاهایی که امکان شب مانی بود شام خوردیم و شب را به صبح رساندیم.

19/4/94 جمعه

ساعت 1:11 طیب صالحی به قله رسید.

ساعت 02:00 اقایان چنگیز اردلان، پدرام نعمتی، امیر مرادی و خانم اسرا مرادی به قله رسیدند.

صبح ساعت 7:18 به سمت پناه گاه حرکت کردیم ساعت8:17. به پناهگاه رسیدیم و از آنجا به سمت ماشین ها حرکت کردیم، ( تعدادی از اعضا زود تر به قروه برگشته بودند.)
ساعت 8:50 سوار ماشین ها شدیم و به قروه بازگشتیم.

(لازم به ذکر است این برنامه یکی از پیش نیاز های صعود به قلل دنا می باشد.)

آقایان: سینا ابراهیمی، آرمان صالحی، مازیار نعمتی، شهرام نعمتی، طیب صالحی، پدارم نعمتی، امیر مرادی، چنگیز اردلان، ادیب خالدیان، نوید صفا، حمید ایپگی، علی عبدی، سردار عبدی، میلاد رحمانی، 

مهدی ضیایی(سرپرست)

خانم ها: یاسمن نعمتی، لیلا صالحی، اسرا مرادی، مهشید الماسی





گزارش: ادیب خالدیان

مسیر برگشت به سمت پناهگاه

پناهگاه بدر


مسیر برگشت از پناهگاه
در اینجا در مورد فعالیت کوهنوردی خود می نویسم.
آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوندها
Designed By Erfan Powered by Bayan